judicial
/dʒuːˈdɪʃl̩/

معنی

شرعی، قضایی، وابسته بدادگاه
سایر معانی: طبق دستور قاضی یا دادگاه، وابسته به قضات و دادگاه ها و نحوه ی کار آنها، دادگاهی، قاضی مانند، شایسته ی مقام قضاوت، منصفانه، بی طرفانه، خردمندانه، ژرف بینانه
[حقوق] قضایی، مستدل، عادلانه، بی طرفانه

دیکشنری

قضایی
صفت
judicial, judiciary, juridical, judiciousقضایی
legal, canonical, judicial, juridical, judiciaryشرعی
judicial, judiciaryوابسته بدادگاه

ترجمه آنلاین

قضایی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.