معنی
سایر معانی: (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر
[عمران و معماری] طوقه - گردنه
[کامپیوتر] دستگاهی که یک کابل شبکه را به مجموعه ای از کابلهای جدای از هم تقسیم می کند . که هر کدام به کامپیوتر متفاوتی متصل است . - توپی، هاب .
[برق و الکترونیک] هاب، وسط
[زمین شناسی] طوقه، گردنه، توپی، نافی
[ریاضیات] مرکز، توپی چرخ، مرکز چرخ، سر لوله، ماسوره، توپی