پسماند بیمارستانی [مهندسی محیط زیست و انرژی] پسماند تولیدشده در بیمارستانها و درمانگاهها
واژههای مصوب فرهنگستان
ساکن بیمارستان سایر معانی: فرقه های مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قرون وسطی - عضو انجمن مذهبی و نیمه نظامی که کارش دستگیری از بیماران و مستمندان بود) تیمارگر
بستری، در بیمارستان بستری، دوره بستری شدن سایر معانی: بستری شدن یا بودن در بیمارستان، وابسته به بیمارستانی شدن یا بیمارستانی بودن
(امریکا) بیمه ی بیمارستانی (که هزینه ی بستری شدن در بیمارستان را می پردازد)
(ارتش) بیمارستان صحرایی
بیمارستان صحرائى یاموقتى، بیمارستان سیار
بیمارستان ناخوشی های مقاربتی [بهداشت] بیمارستان بیماریهای مقاربتی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.