hospitalization
/ˌhɑːspətələˈzeɪʃn̩/

معنی

بستری، در بیمارستان بستری، دوره بستری شدن
سایر معانی: بستری شدن یا بودن در بیمارستان، وابسته به بیمارستانی شدن یا بیمارستانی بودن

دیکشنری

بستری شدن
اسم
hospitalization, confinementبستری
hospitalizationدر بیمارستان بستری
hospitalizationدوره بستری شدن

ترجمه آنلاین

بستری شدن در بیمارستان

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.