معنی

اشتیاق، حرارت، گرمی، گرما، وهله، تحریک جنسی زنان، طلب شدن جانور، تندی، نوبت، گرم کردن، بر انگیختن، بهیجان امدن
سایر معانی: دما، گرمش، تف، تفس، داغی، گرمای زیاد، حرارت شدید، میزان گرما، درجه ی حرارت، آب و هوای گرم، گرمسازی (اتاق یا ساختمان)، شوفاژ، رنگ یا ظاهر حاکی از گرمی، احساس قوی، هیجان، شوریدگی، جوش و خروش، خشم، تندخویی، شدت وحدت، بحران، کشاکش، بحبوحه، گیرودار، میانگاه، گرماگرم، اوج، (برخی مسابقات ورزشی) دوره، روند، دور، دوره ی مقدماتی، مسابقه ی حذفی، (به ویژه در جانوران) فحل، فحل شدگی، ورتاکی، گشن خواهی، دوره ی گشن خواهی، (امریکا - خودمانی) زور و تهدید، فشار زیاد، پلیس، هفت تیر، گرم کردن یا شدن، تفتیدن، حرارت دادن یا گرفتن، تبسیدن، تفتن، تفسیدن، هیجان زده شدن، به جوش و خروش آمدن، (فلز گدازی) گدازش، (مقدار فلز گداخته شده در هر کوره) میزان گدازش، آماسیدن، سرخ و متورم کردن یا شدن، ملتهب کردن یا شدن، برافروخته کردن یا شدن، عصبانیت، فحلیت
[عمران و معماری] گرما - حرارت - گرم کردن
[برق و الکترونیک] حرارت
[مهندسی گاز] حرارت، گرما، گرم کردن
[زمین شناسی] گرما انرژی حاصل از تبدیل یک سیستم با دمای بالا به سیستم دمای پایین. چنین فرآیندی، نهایتا به تعادل گرمایی ختم می شود.
[نساجی] گرما - گرم کردن - حرارت - حرارت دادن
[ریاضیات] حرارت، گرما
[آب و خاک] گرما

دیکشنری

حرارت
اسم
heat, fire, warmth, zeal, ardor, verveحرارت
heat, thermگرما
warmth, heat, ardor, fervor, glow, zingگرمی
speed, velocity, rigor, pungency, celerity, heatتندی
enthusiasm, thirst, longing, appetite, hunger, heatاشتیاق
turn, shift, innings, round, period, heatنوبت
place, stage, occasion, reprise, onset, heatوهله
heatتحریک جنسی زنان
heatطلب شدن جانور
فعل
heat, warm, anneal, braise, furnaceگرم کردن
flush, heat, quakeبهیجان امدن
prod, arouse, infuse, roust, excite, heatبر انگیختن

ترجمه آنلاین

گرما

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.