hallowed
معنی
مقدس، سپنتا، اشو، پر ارج، تعالی، ستوده، ستوده the hallowed memory of our martyrs خاطرهی پرارج شهدای ما
دیکشنری
مقدس
فعل
edify, hallow, bless, celebrate, consecrate, enshrineتقدیس کردن
hallowمقدس کردن
ترجمه آنلاین
مقدس
مترادف
anointed ، beatified ، blessed ، consecrated ، dedicated ، divine ، enshrined ، holy ، honored ، inviolable ، sacred ، sacrosanct ، sanctified ، unprofane