معنی

فروهشته
سایر معانی: آزاد، مطلق، مستقل، اختیاری، مختار، مجانی، رایگان، سخاوتمندانه، روا، مجاز، منفصل، رها، بطور مجانی، آزادکردن، ترخیص کردن آزاد، میدانی

دیکشنری

آزاد شد
صفت
freed, hanging, looseفروهشته

ترجمه آنلاین

آزاد شد

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.