filter
معنی
صافی، پالونه، صاف کن، اب صاف کردن، پالودن، تصفیه کردن، صاف کردن
سایر معانی: (اسباب تصفیه ی آب و گاز و هوا) پالونه، پالاوان، بیزه، فیلتر، پرویزن، پا لایه، پالاگر، مشتوک، (نور - فیزیک) برق پالا (دستگاهی که فقط جریانات برق دارای بسامدهای بخصوصی را عبور می دهد)، نور پالا (ماده ای که برخی از رنگ ها را عبور نمی دهد)، پالاییدن، از صافی گذراندن، (با:out) زدودن از، (مجازی - از میان چیزی مانند پالونه یا صافی عبور کردن) آهسته رد شدن، (با: through) تراویدن، رد شدن و پخش شدن، (خبر و غیره) درز کردن، هر ماده ای که برای پالاییدن یا صافی کردن به کار می رود مثلا: کاغذ به شکل قیف، شن و ماسه، غشا، پنبه، زغال، نمد، پارچه، توری، چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرند ولی حائل پرتوهای دیگر است
[شیمی] صافی
[سینما] پالایه - صافی
[عمران و معماری] صافی - فیلتر - صافیدن - پالایه - پالودن
[کامپیوتر] صافی، فیلتر - 1. برنامه ای که فایلی را کاراکتر می خواند و فایل جدیدی را به وجود می آورد. 2- در برنامه های نقاشی و عکس رنگی، این وسیله برای اصلاح تصویر به کار می رود. نگاه کنید به image processing . 3- در الکترونیک، وسیله ای که سد سیگنالها یا فرکانسهای خاصی می شود. 4- وسیله ای که نور طول موجهای خاصی را سد می کند ؛ صافی ها در جلوی صفحات کامپیوتر قرار می گیرند تا درخشندگی را کاهش دهند. 5- مواردی که ذرات غبار را از هوا پاک می کند، گاهی صافی را در جلوی پروانه ی خنک کننده ی کامپیوتر به کار می برند. - فیلتر ؛ صافی
[برق و الکترونیک] پالایه وسیله ای انتخابگر که گستره ی مطلوب سیگنالها یا انرژی را عبور میدهد و بقیه را تضعیف می کند. بنابراین پالایه ی الکتریکی شبکه ایست که جریانهای متناوب با بسامد مورد نظر را عبور میدهد و سایر بسامدها را تضعیف می کند. پالایه ی آکوستیک نیز فقط بسامدهای صدای مورد نظر را منتقل می کند . به همین ترتیب، پالایه ی نوری گستره ی طول موج مورد نظر در طیفهای مرئی، فرابنفش یا زیر قرمز را عبور می دهد. - فیلتر، پالایه
[مهندسی گاز] صافی، صاف کردن
[زمین شناسی] فیلتر فیلتر وسیله ای برای جداسازی ذرات جامد و ذرات مایع و گاز است. یک فیلتر ساده آزمایشگاهای برای جداسازی مایعات به صورت یک قیف است.
[بهداشت] پالا - صافی
[نساجی] صافی - فیلتر - صاف کننده
[ریاضیات] پالایه، صافی، تصفیه کردن، زلال کردن، صاف کردن، پالودن
[معدن] صافی (جدایش)
[پلیمر] صافی
[آمار] پالایه
[آب و خاک] صافی، فیلتر
سایر معانی: (اسباب تصفیه ی آب و گاز و هوا) پالونه، پالاوان، بیزه، فیلتر، پرویزن، پا لایه، پالاگر، مشتوک، (نور - فیزیک) برق پالا (دستگاهی که فقط جریانات برق دارای بسامدهای بخصوصی را عبور می دهد)، نور پالا (ماده ای که برخی از رنگ ها را عبور نمی دهد)، پالاییدن، از صافی گذراندن، (با:out) زدودن از، (مجازی - از میان چیزی مانند پالونه یا صافی عبور کردن) آهسته رد شدن، (با: through) تراویدن، رد شدن و پخش شدن، (خبر و غیره) درز کردن، هر ماده ای که برای پالاییدن یا صافی کردن به کار می رود مثلا: کاغذ به شکل قیف، شن و ماسه، غشا، پنبه، زغال، نمد، پارچه، توری، چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرند ولی حائل پرتوهای دیگر است
[شیمی] صافی
[سینما] پالایه - صافی
[عمران و معماری] صافی - فیلتر - صافیدن - پالایه - پالودن
[کامپیوتر] صافی، فیلتر - 1. برنامه ای که فایلی را کاراکتر می خواند و فایل جدیدی را به وجود می آورد. 2- در برنامه های نقاشی و عکس رنگی، این وسیله برای اصلاح تصویر به کار می رود. نگاه کنید به image processing . 3- در الکترونیک، وسیله ای که سد سیگنالها یا فرکانسهای خاصی می شود. 4- وسیله ای که نور طول موجهای خاصی را سد می کند ؛ صافی ها در جلوی صفحات کامپیوتر قرار می گیرند تا درخشندگی را کاهش دهند. 5- مواردی که ذرات غبار را از هوا پاک می کند، گاهی صافی را در جلوی پروانه ی خنک کننده ی کامپیوتر به کار می برند. - فیلتر ؛ صافی
[برق و الکترونیک] پالایه وسیله ای انتخابگر که گستره ی مطلوب سیگنالها یا انرژی را عبور میدهد و بقیه را تضعیف می کند. بنابراین پالایه ی الکتریکی شبکه ایست که جریانهای متناوب با بسامد مورد نظر را عبور میدهد و سایر بسامدها را تضعیف می کند. پالایه ی آکوستیک نیز فقط بسامدهای صدای مورد نظر را منتقل می کند . به همین ترتیب، پالایه ی نوری گستره ی طول موج مورد نظر در طیفهای مرئی، فرابنفش یا زیر قرمز را عبور می دهد. - فیلتر، پالایه
[مهندسی گاز] صافی، صاف کردن
[زمین شناسی] فیلتر فیلتر وسیله ای برای جداسازی ذرات جامد و ذرات مایع و گاز است. یک فیلتر ساده آزمایشگاهای برای جداسازی مایعات به صورت یک قیف است.
[بهداشت] پالا - صافی
[نساجی] صافی - فیلتر - صاف کننده
[ریاضیات] پالایه، صافی، تصفیه کردن، زلال کردن، صاف کردن، پالودن
[معدن] صافی (جدایش)
[پلیمر] صافی
[آمار] پالایه
[آب و خاک] صافی، فیلتر
دیکشنری
فیلتر کردن
اسم
filter, smoothness, strainer, colander, leach, purityصافی
filterصاف کن
colander, filter, strainerپالونه
فعل
smooth, clear, shave, perk, hone, filterصاف کردن
refine, clean up, filter, purge, settle, purifyتصفیه کردن
filterاب صاف کردن
refine, purify, filter, strainپالودن
ترجمه آنلاین
فیلتر کنید
مترادف
clarify ، clean ، distill ، drain ، dribble ، escape ، exude ، filtrate ، leak ، metastasize ، ooze ، osmose ، penetrate ، percolate ، permeate ، purify ، refine ، screen ، sieve ، sift ، soak through ، strain ، trickle ، winnow