معنی

اسان، سهل الحصول، باسانی قابل اجرا
سایر معانی: (با تداعی منفی) آسان، سهل، گواشمه، سهل الوصول، (گفتار یا نوشتار) روان (ولی سطحی)، کم محتوا، توام با سهل انگاری، سرسری، (کسی که کار را به آسانی انجام می دهد) آسان ...، باسانی

دیکشنری

آسان
صفت
easy, potty, facile, straightforward, easygoing, lightاسان
facileباسانی قابل اجرا
facile, easily obtainedسهل الحصول

ترجمه آنلاین

آسان

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.