جا، محل نصب، تعیین محل، تعیین جا سایر معانی: در جا(ی خود) گذاری، کارگذاشتن، قرار دهی، جادادن، محل استقرار، موضع، ـ گاه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.