لکه دارکردن، تیره کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(verb transitive) گل الود کردن، کثیف کردن
[نساجی] تغذیه کننده میانی غیر مداوم ضربدری یا بلمایر
پارهبندی نیمهمنظم [مهندسی نقشهبرداری] نوعی پارهبندی که در آن از چندضلعیهای منتظم گوناگون استفاده شود
واژههای مصوب فرهنگستان
چرخانۀ نیمصُلب [حملونقل هوایی] چرخانهای که در آن پرّههای لولای چرخشی وجود ندارد و تغییر گام آن با یک حلقۀ لولایی انجام میشود ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.