disenchant
/ˌdɪsənˈt͡ʃænt/

معنی

رفع طلسم کردن، از شیفتگی در اوردن
سایر معانی: (از توهم و تخیل درآوردن) توهم زدایی کردن، گمان زدایی کردن، دلسرد کردن، توذوق کسی زدن، سرخورده کردن

دیکشنری

رد کردن
فعل
disenchantرفع طلسم کردن
disenchantاز شیفتگی در اوردن

ترجمه آنلاین

افسون کردن

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.