معنی

غیر، مغایر، مختلف، متفاوت، متنوع، متمایز
سایر معانی: (با: from و [عامیانه ] than و [انگلیس ] to) متفاوت، ناسان، ناهمسان، وابر، ناساز، نابرابر، دگرسان، جدا، مشخص، گوناگون، چندین، دیگر، دیگری، غیرعادی، ناهنجار، نابهنجار، خاص
[فوتبال] مختلف
[ریاضیات] به صورت دیگر، متمایز، مختلف، متفاوت، نابرابر

دیکشنری

ناهمسان
صفت
different, several, various, diverse, disparate, variantمختلف
different, distinct, otherمتفاوت
diverse, various, varied, different, divers, differingمتنوع
distinct, distinguished, different, preferableمتمایز
other, unlike, alien, another, differentغیر
contrary, opposed, contradictory, adverse, different, alienمغایر

ترجمه آنلاین

متفاوت است

مترادف

متضاد

جمله‌های نمونه

Traveling allows us to experience different cultures and traditions.

سفر به ما امکان تجربه فرهنگ‌ها و سنت‌های مختلف را می‌دهد.

Traveling allows us to broaden our horizons and see the world from a different perspective.

سفر به ما اجازه می‌دهد که دیدگاه خود را گسترش دهیم و دنیا را از دیدگاهی متفاوت ببینیم.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.