crawl
معنی
سایر معانی: خزیدن (مانند کرم و مار)، سینه خیز رفتن، کشاله رفتن، مخیدن، غژیدن، با آهستگی یا ناتوانی حرکت کردن، نوکروار عمل کردن، خایه مالی کردن، خود را پست و خفیف کردن، (با: with) پر بودن از (مثلا حشرات یا چیزهای ناخوشایند)، حرکت آهسته، کشاله روی، چاردست و پا، خزش، (شنا) کرال، (تلویزیون) عنوان گردان، (انگلیس - خودمانی) رجوع شود به: pub crawl، حوضچه یا گودی یا چار دیواری در جاهای کم ژرفای دریاچه و غیره برای نگهداری و پرورش ماهی و لاک پشت و غیره
[سینما] عنوان / گردان