معنی

ترک خورده، ترکدار، (صدا) دورگه، کلفت، زمخت، شکسته، (عامیانه) خل، بی مخ، ترک دار,مودار,دیوانه ,مخبط

دیکشنری

ترک خورده
فعل
crack, detonateترکانیدن
crackرا بصدا دراوردن
crackشکاف برداشتن
burst, pop, rupture, blow, explode, riveترکیدن
crackتق کردن
rattle, crackتق تق کردن

ترجمه آنلاین

ترک خورده

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.