concatenation
/kənˌkætəˈneɪʃn̩/

معنی

الحاق، سلسله، تسلسل
سایر معانی: (درمورد یک سلسله حوادث یا چیزهای مربوط به هم) زنجیره، هم زنجیره، هم زنجیری، زنجیره بندی، رده بندی
[کامپیوتر] الحاق
[ریاضیات] اتصال

دیکشنری

پیوند زدن
اسم
interpolation, incorporation, concatenation, insertion, inset, adhesionالحاق
continuity, sequence, continuum, concatenation, progression, serializationتسلسل
dynasty, series, chain, string, succession, concatenationسلسله

ترجمه آنلاین

الحاق

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.