cinch
معنی
کاری که با سهولت انجام شود، محکم بستن، تنگ یا کمربند بستن
سایر معانی: (گیاه شناسی) درخت گنه گنه (جنس cinchona از خانواده ی madder - بومی نواحی حاره ی امریکای جنوبی)، پوست این درخت، (در زین اسب یا پالان الاغ و غیره) تنگ، تسمه ی شکم، (زین یا پالان را) تنگ بستن، سفت کردن، (عامیانه) تمسک محکم، محکم گرفتن، (خودمانی) آنچه که انجامش آسان یا حتمی باشد، (به طور قطع) به دست آوردن، تنگ یا کمربند به اسب بستن
سایر معانی: (گیاه شناسی) درخت گنه گنه (جنس cinchona از خانواده ی madder - بومی نواحی حاره ی امریکای جنوبی)، پوست این درخت، (در زین اسب یا پالان الاغ و غیره) تنگ، تسمه ی شکم، (زین یا پالان را) تنگ بستن، سفت کردن، (عامیانه) تمسک محکم، محکم گرفتن، (خودمانی) آنچه که انجامش آسان یا حتمی باشد، (به طور قطع) به دست آوردن، تنگ یا کمربند به اسب بستن
دیکشنری
سینچ
اسم
cinchکاری که با سهولت انجام شود
فعل
cinch, brace, buttress, frapمحکم بستن
cinchتنگ یا کمربند بستن
ترجمه آنلاین
چنگ زدن