معنی

خط، مزایا، فرمان، اجازه نامه، منشور، امتیاز، دربست کرایه دادن، پروانه دادن، امتیازنامه صادر کردن
سایر معانی: امتیازنامه، بیله، بیلک، اساسنامه (انجمن ها و شهرداری های مستقل و غیره)، امتیاز نامه دادن و حقوق ویژه قایل شدن، دربست کرایه کردن، معافیت رسمی، حقوق استثنایی
[حقوق] منشور، سند، اساسنامه (شرکت یا شهرداری)، اجازه تأسیس شرکت

دیکشنری

منشور
اسم
charter, prismمنشور
score, concession, privilege, distinction, franchising, charterامتیاز
command, decree, order, steering wheel, edict, charterفرمان
line, script, streak, writing, track, charterخط
benefit, charterمزایا
billet, charter, letter missiveاجازه نامه
فعل
charterدربست کرایه دادن
license, charter, licenceپروانه دادن
charterامتیازنامه صادر کردن

ترجمه آنلاین

منشور

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.