معنی

کیسه، در پوش، چوب پنبه بشکه، دریچه مجرا، دروغ، سوراخ بشگه رابستن
سایر معانی: (سوراخ بشکه را با چوب یا چوب پنبه و غیره) گرفتن، کیپ کردن، مسدود کردن، بستن، (خودمانی) صدمه زدن، ناقص کردن (با up)، (انگلیس - خودمانی) با بی دقتی پرت کردن، شورتی گری کردن، (چوب پنبه یا چوب و غیره که با آن سوراخ بشکه و پیت را مسدود می کنند) سوراخ گیر، سر، در، توپی، رجوع شود به: bunghole، (به ویژه جانور) مقعد، چپاندن، جیب بر، ساقی، دروه، سورا  بشگه رابستن

دیکشنری

سرگردان
اسم
bung, blind, bonnetدر پوش
bungچوب پنبه بشکه
bungدریچه مجرا
bag, bladder, sac, sack, pouch, bungکیسه
lie, false, falsehood, untruth, fiction, bungدروغ
فعل
bungسوراخ بشگه رابستن

ترجمه آنلاین

بانگ

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.