budget
معنی
بودجه، حساب درامد و خرج
سایر معانی: حساب هزینه و درآمد، هزینه ی انجام کاری، مقدار پول تخصیص یافته برای چیزی، اعتبار، بودجه بندی کردن، بودجه دادن، برنامه ی درآمد و هزینه تدوین کردن، برنامه بندی کردن، تنظیم کردن، (مهجور) کیسه، چنته، محتویات کیسه، انبان، مجموعه، صورت موجودی، بودجه فرانسه
[حسابداری] بودجه
[عمران و معماری] بودجه
[صنعت] بودجه
[ریاضیات] بودجه
سایر معانی: حساب هزینه و درآمد، هزینه ی انجام کاری، مقدار پول تخصیص یافته برای چیزی، اعتبار، بودجه بندی کردن، بودجه دادن، برنامه ی درآمد و هزینه تدوین کردن، برنامه بندی کردن، تنظیم کردن، (مهجور) کیسه، چنته، محتویات کیسه، انبان، مجموعه، صورت موجودی، بودجه فرانسه
[حسابداری] بودجه
[عمران و معماری] بودجه
[صنعت] بودجه
[ریاضیات] بودجه
دیکشنری
بودجه
اسم
budget, budgetبودجه
budgetحساب درامد و خرج
ترجمه آنلاین
بودجه
مترادف
account ، aggregate ، allocation ، allowance ، bulk ، cost ، estimated expenses ، finances ، fiscal estimate ، funds ، means ، planned disbursement ، quantity ، quantum ، resources ، spending plan ، statement ، total