معنی

ممیز، مامور رسیدگی، شنونده، ممیز حسابداری، مستمع
سایر معانی: حسابرس، شنودگر
[حقوق] حسابرس، ممیز
[نساجی] حسابرس

دیکشنری

ممیز، مامور رسیدگی
اسم
point, auditor, decimal point, expert, radix point, scrutineerممیز
auditorمامور رسیدگی
listener, auditorشنونده
auditorممیز حسابداری
listener, auditorمستمع

ترجمه آنلاین

حسابرس

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.