alternative
/ɒlˈtɜːrnətɪv/

معنی

چاره، شق، شق دیگر، پیشنهاد متناوب، دیگر، متناوب، متبادل، تناوبی، نوبتی، نوبهای
سایر معانی: فرعی، ثانوی، گزین، راه یا کار دیگر، دگره، شق ثانی، گزینه، جگاره، (امریکا) وابسته به مدارس یا سازمان هایی که از روش های نوین یا غیر سنتی پیروی می کنند، واره ای، دو شقی
[حسابداری] شق، آلترناتیو
[سینما] متناوب
[حقوق] شق، چاره
[نساجی] متناوب - مترادف
[ریاضیات] روش، مقابل، فرض مقابل، تناوبی، جایگزین، گزینه، شق، راه، بدیل، دگرین، متناوب، چاره
[آب و خاک] جایگزین، گزینه

دیکشنری

جایگزین
اسم
remedy, alternative, recourse, means, makeshift, pis allerچاره
alternative, possibility, gap, prickشق
alternativeشق دیگر
alternativeپیشنهاد متناوب
صفت
other, another, further, alternative, nextدیگر
intermittent, alternative, alternating, periodic, alternate, staggeringمتناوب
alternative, alternate, alternate, blackout, interchangeable, variantمتبادل
alternative, alternatingتناوبی
intermittent, serial, periodic, alternative, periodicalنوبتی
alternative, intermittent, malarialنوبهای

ترجمه آنلاین

جایگزین

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.