accelerate
/ækˈseləˌret/

معنی

شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن
سایر معانی: شتابیدن، تندتر رفتن، سریع شدن، سرعت بخشیدن، وقوع چیزی راتسریع کردن، (اتومبیل) گاز دادن، افزایش یافتن، جلو انداختن، بالا رفتن، تشدید کردن، برسرعت چیزی افزودن
[مهندسی گاز] شتاب دادن، تند شدن
[زمین شناسی] تندتر شدن .شتاباندن، تسریع کردن، تند کردن، شتاب دادن، بر سرعت (چیزی) افزودن، تند شدن،تسریع کردن، سرعت دادن ،سرعت گرفتن.
[حقوق] حال کردن دین، تسریع
[ریاضیات] تسریع کردن، تند شدن، شتاباندن، شتاب دادن، شتاب گرفتن

دیکشنری

سرعت بخشیدن
فعل
accelerateشتاب دادن
speed up, accelerateسرعت دادن
accelerate, precipitate, advance, catalyze, hotfoot, speed upتسریع کردن
hie, accelerate, skelter, hurry, pelt, skelpشتاب کردن
accelerate, hasten, precipitateشتاباندن
sharpen, accelerateتند کردن
accelerateبر سرعت افزودن
accelerateتند شدن
accelerateتندتر شدن

ترجمه آنلاین

تسریع

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.