[برق و الکترونیک] رادار تطبیقی سیستم راداری که برای رسیدن به شرایط خاص به صورت خودکار پارامترهای مربوط به کارایی خود را تنظیم می کند.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] شیوه دنباله ای سازوار
روانشناسى : انطباق سنج
(گیاه شناسی) محوری، رو به ساقه، ورین آسه ای، برآسه ای، محوری، متمایل بطرف محور [زمین شناسی] محور سو، محوری
کامپیوتر : apple desktop bus [خودرو] Automatische Differantial Bremse. نوع الکترونیکی دیفرانسیلهای قفل دار
protocol advanced data communication control کامپیوتر : پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات داده [کامپیوتر] پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات داده : Advanced data communication control Protocol
ضمیمه کردن، افزودن، اضافه کردن، جمع کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، باخود ترکیب کردن، جمع زدن سایر معانی: جمع کردن یا شدن، اضافه کردن یا شدن، زیاد کردن یا شدن، علاوه کردن یا شدن، بیشتر کردن، م ...
آتش را دامن زدن
علاوه بر آسیب رساندن توهین هم کردن
[کامپیوتر] افزودن اختلال- فیلتری که به تصویر بافت تارو پود می افزاید. از انجا که تاثیر کلی افزودن این فیلتر به تصویر نا مشخص است بهتر است که یک کپی از تصویر را قبل از اعمال این فیلتر ذخیره ک ...
ضمیمه کردن، جزو چیز دیگر کردن، (امریکا) کالا یا چیز اضافی که در هنگام خرید برای تشویق به خریدار داده می شود [کامپیوتر] افزوده شده، مدارات، سیستمها یا دستگاههای سخت افزار ی که می توانند به یک ...
1- سرجمع کردن، به هم افزودن 2- درست درآمدن [ریاضیات] جمع کردن