ماهر، ادارهشدنی سایر معانی: آسان به کار بردنی، سهل الاستعمال، رام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] نوسان ساز پل وین نوسان ساز پسخوردی انتقال فازی که دارای پل وین به عنوان عنصر تعیین کننده بسامد است .
[آمار] زنجیر وینر
[ریاضیات] قضیه ی وینر-لوی
[ریاضیات] فرایند وینر [آمار] فرایند وینر
sausage vienna سوسیس
رجوع شود به: wiener
مجرد، بی زن سایر معانی: عزب
کلاه گیس، موی مصنوعی، گیس ساختگی، دارای گیس مصنوعی کردن سایر معانی: (انگلیس - عامیانه) سرزنش کردن، نکوهش کردن، کسمه، رجوع شود به: toupee، (خودمانی) مو، گیسو، کله، مخ، کلاه گیس گذاشتن، کلاه گ ...
(جانور شناسی) اردک سرخ سر (anas penelope)، انواع اردک های ابی، غاز
[ریاضیات] سنجه ی جنبان
[زمین شناسی] نمودار دامنه-زمان - نموداری در برابر زمان، مثلاً بر روی یک ثبت لرزه ای قراردادی با گالوانومترهای آیینه ای. همچنین ثبت و ضبط مارپیچ خوانده می شود. - مترادف: variable-amplitude tr ...