[ریاضیات] نیمگروه یکه دار، تکواره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[خاک شناسی] انقباض معادل
[ریاضیات] تشابه یکانی
متحد کردن، وصلت دادن، بهم پیوستن، ترکیب کردن، یکی کردن، متفق کردن سایر معانی: متحد کردن یا شدن، به هم پیوستن، یکی کردن یا شدن، هم پیوند کردن یا شدن، یگانستن، متصل کردن یا شدن، وصل کردن یا شد ...
ایالات متحده
نیروی هوایی ایالات متحده ی امریکا
نیروی زمینی ایالات متحده ی امریکا
متفقا، متحدا، باتفاق، باهم
نامفهوم، بیمعنی
بی علاقه، بی دخل وتصرف
پیوسته، غیرمقطوع، دایم
یگان ودهگان، احادوعشرات