[ریاضیات] نافی، نقطه ی نافی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بطنی، مرکزی، نافی، واقع در نزدیکی ناف سایر معانی: وابسته به یا همانند ناف، نافسان، نافدیس، واقع در وسط شکم، متصل، همبسته
[زمین شناسی] لُب نافی - لب اصلی بزرگ خط درز یک آمونوئید که بر رو یا در نزدیکی رگه یا درز نافی مرکزدار می شود و تشکیل بخشی از هر دو خط درزهای خارجی و داخلی را می دهد.
[زمین شناسی] سوراخ نافی - منفذ توخالی به دور محور پیچش صدف یک سفالوپود که نافهای موجود بر روی طرفهای مخالف هم را به یکدیگر متصل می کند.
[ریاضیات] نقطه ی نافی
[زمین شناسی] شانه نافی - الف) بخشی از صدف یک سفالوپود که ناف را محصور می کند و حاشیه بیرونی آن را تشکیل می دهد. مثلاً بخش به شدت خمیده پیچ صدف یک نوتیلوئید بین پهلو و بخش داخلی ناحیه نافی. - ...
ناف، فرورفتگی ناف مانند سایر معانی: navel تش، پیوندگاه ناف [ریاضیات] ناف
به شکل ناف، نافدیس، نافسان، ناف مانند
(قدیمی) رجوع شود به: numbles
برجستگی یا گلمیخ وسط سپر، قپه ی سپر، گره صدف
[زمین شناسی] حفره منقاردار - یکی از جفت حفرات قرار گرفته بصورت پشتی یا جانبی در هر کدام از دو کفه یک براکیوپود که در کفه ساقه ای توسط صفحات دندانی و دیواره های صدف محصور شده و بطور میانی در ...
[زمین شناسی] چین منقاردار - برجستگی که در امبویی صدف یک پکتینوئید بوجود می آید و بدنه صدف را از گوشک نمایان می کند.