umbilical
معنی
بطنی، مرکزی، نافی، واقع در نزدیکی ناف
سایر معانی: وابسته به یا همانند ناف، نافسان، نافدیس، واقع در وسط شکم، متصل، همبسته
سایر معانی: وابسته به یا همانند ناف، نافسان، نافدیس، واقع در وسط شکم، متصل، همبسته
دیکشنری
بند ناف
صفت
umbilicalنافی
central, focal, umbilicalمرکزی
umbilicalواقع در نزدیکی ناف
ventricular, abdominal, uterine, umbilicalبطنی
ترجمه آنلاین
نافی