طره، گیسو سایر معانی: (جمع) گیسوان، (زن - بلند و فراوان) مو، (در اصل) طره ی گیسو، موی بافته، حلقه ی گیسو، دسته ی مو، گیس بافته، بافتن، طره کردنtress _پسوند: زن (رجوع شود به: -ess) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای گیسوان بخصوص، بافته شده، طره شده، طره طره
trestle سه پایه، ستون را روی پایه قرار دادن
(نشان های اشرافی) حاشیه ی سپر
(اسکاتلند) شلوار، تنبان، شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
سه لو، خال 3 سایر معانی: (ورق بازی) سه لو، ورق سه، در ورق بازی سه لو، پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
پیشوند:، سه [triangle]، سه گانه، از سه طریق، در سه جهت [triphibian]، سه برابر، به سه بخش [trisect] [ریاضیات] سه ...
[نساجی] لیف مصنوعی تری ای فایبر ( تری استات )
[پلیمر] پلیمر ستاره ای سه پر
[نساجی] لیف مصنوعی تریسل - نام تجاری تری استات در انگلستان [نساجی] لیف مصنوعی تری سل ( تری استات سلولز پولکی و رشته ای )
[معدن] جداکننده تری فلو (جدایش)
(الکترونیک) ترایاک، مهار نیرو [برق و الکترونیک] تریاک