از روی صرفه جویی یاعقل معاش، باامساک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیجان، لرز، لرزه، بتپش دراوردن، بهیجان اوردن، لرزیدن سایر معانی: پر شوق و شعف کردن یا شدن، پرشور کردن یا شدن، هیجانی کردن، ذوق زده کردن یا شدن، به شور آوردن، لرزاندن، مرتعش کردن یا شدن، به ا ...
[برق و الکترونیک] میکروفون روگلیویی میکروفون اتصالی که در تاس مسقیم با گلوی صحبت کننده قرار می گیرد و به جای امواج صدای ناشی از ارتعاش حنجره، مستقیماً به ارتعاشهای گلو پاسخ می دهد .
[آب و خاک] بخش گلو، گلوئی
throated_پسوند: دارای نوع بخصوص گلو یا صدا یا گردن [deep-throated]
دارای گلوی بزرگ، دارای صدای گرفته و خشن سایر معانی: خشن، (صدا) جوهردار، عمیق، پر، (حروف و آواها) گلویی، حلقی
(نام آنزیم خون که موجب انعقاد آن می شود) ترومبین، لخته گر، لخته ساز
پیشوند: لخته ی خون (رجوع شود به: thrombus)، لخته [thrombocyte]
(در مهره داران به جز پستانداران - یاخته ی خون که موجب انعقاد آن می شود) لخته ساز، ترومبوسیت
رجوع شود به: thromboplastin
لخته ساز، لختگی آور، تسریع کننده انعقاد خون
(انواع موادی که موجب لخته شدن خون و تنگی رگ می شوند) ترامبوکسان، لخته گر