[حسابداری] حسابهای پرداختنی [کامپیوتر] حسابهای قابل پرداخت - صورت حسابهایی که باید پرداخت شوند [ریاضیات] حساب بستانکاران، حساب های قابل پرداخت، حساب پرداختنی، حساب های پرداختنی، حساب های بست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] حسابهای دریافتنی [ریاضیات] حساب بدهکاران، بدهکاران، حساب های دریافتنی
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران، دفتر معین حسابهای دریافتنی
[کامپیوتر] حسابهای قابل دریافت - پولی که یک شرکت طلبکار است و می توان آن را به عنوان دارایی مالی تلقی کرد .
اماده ء جنگ کردن، مجهز کردن، ملبس کردن
تجهیز کردن (به ویژه برای امور نظامی)، آماده کردن، سلاح پوشاندن، ملبس کردن، ساز و برگ دادن، مجهز کردن
مجهز، اماده جنگ، ملبس
وسایل، اسباب، نظ، تجهیزات، لباس، ساز و برگ
accreditation, n•اعتباربخشی، اعتبارنامه، جواز، تاییدنامه، امتیازنامه، استوارنامه
دارای اعتبارنامه، مجاز، معتبر
[زمین شناسی] نواحی انباشتی قطعات کوچک پوسته ای، جزایر قوسی یا کوههای زیر دریایی که با حرکت پوسته اقیانوسی جابجا شده و در زون فرورانش به پوسته قاره ای
افزایش، رشد پیوسته، اتحاد، یک پارچگی، بهم پیوستگی، افزایش بهای اموال، افزایش میزان اری سایر معانی: رشد (به ویژه از راه افزایش یا انباشته شدن)، نمو، به هم پیوستگی، چسبیدگی، انباشتگی، فزون وخش ...