معنی

دارای اعتبارنامه، مجاز، معتبر

دیکشنری

معتبر
فعل
recognize, accredit, legalize, legaliseبرسمیت شناختن
accreditمعتبر شناختن
accreditاعتبارنامه دادن
validate, accreditمعتبر ساختن
empower, authorize, accredit, enable, authoriseاختیار دادن
confide, accreditاطمینان کردن
accreditمورد اطمینان بودن یا شدن

ترجمه آنلاین

معتبر

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.