تحلیل کردن، جدا کردن، تجزیه کردن، کاویدن، جزئیات را مطالعه کردن، تشریح کردن، با تجزیه ازمایش کردن، فرگشایی کرد ن سایر معانی: تجزیه و تحلیل کردن، فراکافت کردن، فروگشودن، واکافت کردن، (دستور ز ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] منشور کافنده
[سینما] نظام آنامورفیک
(زمین شناسی - تغییر شکل سنگ های اعماق زمین در اثر فشار و حرارت هسته ی زمین) فروریخت [زمین شناسی] ژرفا ریختی، بازریختی تغییر شکل سنگ های اعماق زمین در اثر فشار و حرارت، فروریخت: دگرگونی شدید ...
[یوگا] شعف جاودانی
[یوگا] کالبد سعادت و شعف
روانشناسى : فقدان ویژگیهاى نرینگى
بی پرچم
(انجیل) حنانیا
(زیست شناسی) آنافاز، فراچهر، فراچهر anaphase lag لنگی فراچهر
تکرار یک یا چند عبارت متوالی سایر معانی: (بدیع) تکرار واژه یا عبارت در آغاز جمله یا سطرهای پی در پی، بدیع تکرار یک یا چند عبارت متوالی
[زمین شناسی] (اصطلاح شیمیایی) محلولی که هادی جریان الکتریسیته