[ریاضیات] فرض مقابل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] زاویه ی متبادل درونی
[ریاضیات] زاویه های متبادل درونی
[ریاضیات] ابدال نسبت
[ریاضیات] دنباله ی متناوب
[کامپیوتر] شیار اصلاح پذیر ؛ شیار تغییر پذیر ؛ شیار جایگزین ؛ شیار متناوب .
[ریاضیات] متناوب
متناوب، تناوبی سایر معانی: متناوب، تناوبی [ریاضیات] متناوب
[شیمی] محور تقارن متناوب
[ریاضیات] شخصیت متناوب
[شیمی] همبسپار متناوب
[برق و الکترونیک] مدار جریان متناوب