تطمیع، فریب، اغوا سایر معانی: تطمیع، اغوا، فریب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریبا، جذاب، گیرا، هوس انگیز، اغواکننده، فریبنده، تطمیع کننده، وسوسه انگیز، افسونگر
دارای ایما و اشاره، تلمیحی، تلویحی، تلمیح آمیز، اشاره ای، اشارتی، اشاره دار، اشاره کننده، کنایه دار، رمزی، وابسته به ایما و اشاره، تلمیحآمیز the poetry of hafez is allusive شعر حافظ کنایی اس ...
رسوبی، ابرفتی، مربوط به رسوب و تهنشین سایر معانی: آبرفتی، ته نشستی، ته نشینی، ته نشین شده، وابسته به ته نشین [عمران و معماری] آبرفتی - رسوبی [زمین شناسی] آبرفتی، رسوبی [نساجی] رسوبی [خاک شنا ...
[نفت] آبرفتی
[زمین شناسی] خاک قاره ای آبرفتی
[عمران و معماری] تهنشست - ماده رسوبی - تهنشست آبرفتی
[آب و خاک] نهشته های آبرفتی
[زمین شناسی] اراضی آبرفتی الماس دار
[زمین شناسی] اراضی آبرفتی حفاری
پنجه ی آبرفتی (توده ی آبرفتی کم شیب که در جاهایی که رودخانه کم کم آهسته می شود تشکیل می گردد) [عمران و معماری] مخروطه افکنه - پنجه آبرفتی [خاک شناسی] مخروط افکنه آبرفتی [آب و خاک] مخروطه افک ...
[آب و خاک] پرشدگی آبرفتی