(امریکا - خودمانی) هیچ، هیچ چیز، صفر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صفر، نیستی، هیچ، ابدا سایر معانی: هیچی، بی اهمیت، ناچیز، اصلا نه، آدم بی ارزش، آدم بی اهمیت، نهستی، بی ارزش [ریاضیات] هیچ، صفر
عدم، پوچی، صفر، بطلان، بی اعتباری، نیستی سایر معانی: ابطال، الغا، لغو شدگی، بی ارزش شدگی [حقوق] بطلان، بی اعتباری [ریاضیات] درجه ی پوچی، بعد فضای پوچ، پوچی