حیاط، یارد، محوطه یا میدان، انبار کردن سایر معانی: (واحد سنجش درازا برابر با 36 اینچ یا 0/9144 متر) یارد (مخفف: yd یا y)، یارد مکعب (برابر با 0/7646 متر مکعب)، (کشتی) تیرچه ی افقی، میله ی اف ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کفی بارگنج [حملونقل دریایی] وسیلهای چهارچرخ برای جابهجا کردن بارگنجها در بارگنجان
واژههای مصوب فرهنگستان
پارچه (که معمولا برحسب یارد فروخته می شود)، اجناس ذرعی
لوکوموتیو تنظیم [حملونقل ریلی] لوکوموتیوی برای سر هم کردن یا جداسازی واگنهای قطار در تنظیمگاه
برنامهریزی بارگُنجان [حملونقل دریایی] برنامهریزیای که در آن مدیران بنادر جابهجایی بارگنجها و صادرات و واردات را واپایی و طرحریزی میکنند ...
حراج اثاثیه ی مستعمل یا ناخواسته
(امریکا - خودمانی)، سرباز وظیفه، سرباز تازه کار
رجوع شود به: virgate
رئیس محوطه بارانداز راه اهن سایر معانی: سرپرست تعمیرگاه راه آهن
پیمانه، معیار، مقیاس، چوب ذرع سایر معانی: نوار یا چوب مدرج به طول یک یارد، میزان
پوسش خانگی [مهندسی محیط زیست و انرژی] تبدیل پسماندهای آلی غذایی و پسماندهای باغچه به محصولی گیاخاکمانند در حیاط خانه که بر اثر فعالیت باکتریها و قارچها صورت میگیرد ...
[عمران و معماری] یارد مکعب قرضه