ازنظرنویسندگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] ماشین تحریر؛ میز فرمان
[حسابداری] روش حذف مستقیم
[کامپیوتر] تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
بنام شخص دیگری نوشتن
در تلگراف مرکب نویس
[حسابداری] سیستم ثبت یکباره
[کامپیوتر] برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC IBM و کامپیوتر سازگار با آن
چرخه خواندن و نوشتن
[کامپیوتر] حافظه خواندنی، نوشتنی . [برق و الکترونیک] حافظه خواندنی / نوشتنی
[کامپیوتر] امتیاز خواندن، نوشتن .
دوباره نویس