پاک کردن، اعلام بی تقصیری کردن، مبرا کردن، بخشیدن، بری الذمه کردن، امرزیدن، عفو کردن، کسی را از گناه بری کردن سایر معانی: تبرئه کردن، آزاد کردن (از قید چیزی)، بخشودن، آمرزیدن، بخشیدن گناه، ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحقیر نمودن، کم ارزش کردن، کسی را کوچک کردن سایر معانی: کشور بلیز (در امریکای مرکزی)، تحقیر کردن، کوچک شمردن، دست کم گرفتن، خوار شمردن، کم زدن، سرکوفت زدن، فروداشت کردن
صدقه، خیرات، خوش قلبی، دستگیری، نیکوکاری سایر معانی: مهر، محبت، حسن نیت، نیک اندیشی، نیکخواهی، احسان، گذشت (از تقصیر و گناه دیگران)، رحمت، اغماض، چشم پوشی، سعه ی صدر، بنیاد نیکوکاری، موسسه ی ...
تحقیر کردن، از قیمت کاستن، ارزان شدن، ناچیز شمردن سایر معانی: خوار کردن، خفیف کردن، قابل تحقیر کردن، ارزان کردن، از قیمت چیزی کاستن
سهم، اعانه، همکاری و کمک، هم بخشی سایر معانی: اهدا، دادن، اعطا، بخشش، معاضدت، کمک، پیشیاره، هر چیز اهدا شده (مثل پول برای خیرات یا مقاله برای مجله و غیره)، مالیات (یا عوارض) ویژه [ریاضیات] ه ...
کم کردن، کسر کردن، وضع کردن، منفی کردن سایر معانی: کسر کردن از، کاستن از، منها کردن [ریاضیات] استنتاج کردن، کسر کردن، کم کردن
کاستن، کم کردن، گرفتن، کسر کردن، کاهیدن سایر معانی: (با: from) کاستن از (چیز دلخواه)، کم جلوه کردن یا دادن [نساجی] کاستن - کم کردن- کسر کردن [ریاضیات] کم کردن، کاستن
پست کردن، بی اعتبار کردن، کم گرفتن، بیقدر کردن، انکار فضیلت چیزی را کردن سایر معانی: کم ارج کردن، کوچک کردن، دون کردن، پست انگاشتن، تحقیر کردن، توهین کردن، بدگویی کردن (از)، بی آبرو کردن، عد ...
عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد، استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن سایر معانی: سوغات، ارمغان چشم روشنی، ره آورد، چشم روشنی، رونما، گلون ...
(امریکا) آدم کمرو و تعارفی
(بیشتر از طریق دخالت دولت) حمایت قیمت(ها)، یارانه، پایین داری قیمت، سوبسید، تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا