قابل پرستش، محترم، شایسته احترام سایر معانی: (انگلیس)، قابل احترام، (w بزرگ - عنوان قضات عالی و غیره) جناب، عالیجناب، حضرت عالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قهرمان پرستی سایر معانی: قهرمان دوستی، قهرمان پرستی ستایش مردان برجسته جهان، گردپرستی، دلیرپرستی
ساعات پرستش یانماز
معبد سایر معانی: پرستش گاه، عبادتگاه
خود پرستی، پرستش خویشتن
افتاب پرست
جناب اقای، عنوان احترامی که گاهی درطعنه بکارمیرود
تکریم اغراق امیز نمودن، بدرجهء خدایی پرستیدن، علم کردن سایر معانی: به رتبه ی الهی ارتقا دادن، تبدیل به خدا کردن، مثل خدا پرستیدن
کلیسا، کلیسایی، روحانی، در کلیسا مراسم مذهبی بجا اوردن سایر معانی: کنشت، هر یک از فرقه های مسیحی، رهبران هر فرقه ی مسیحی، سازمان مذهبی، مذهب، وابسته به کلیسا و دین، مراسم مذهبی (که در کلیسا ...
هوا خواهی، پرستش، سرسپردگی، تخصیص، وقف، صمیمیت، جانسپار، از خود گذشتگی، دعا، مریدی سایر معانی: اختصاص، کنارگذاری، وقف سازی، فداکاری، پاکبازی، جانفشانی، جانسپاری، پارسایی، زهد، دلبستگی مذهبی، ...
عابد، مذهبی، دین دار سایر معانی: (بسیار مذهبی) پارسا، زاهد، متدین، مومن، متعصب، (رعایت کننده ی حرمت مقدسات) پرخضوع و خشوع، از ته دل، صمیمانه، قلبی، صادق، صمیمی، اهل اخلاص، صدیق، بی شیله پیله ...
بلندی، تجلیل، تمجید سایر معانی: ستایش، تعالی بخشی، والاسازی، سرافرازی [روانپزشکی] شعف