برون، بطرف خارج، انطرف، بیرون، بیرون از، از بیرون، بدون، بی سایر معانی: (در) خارج، در بیرون، لا، بی آنکه، بدون اینکه، فاقد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی مانند، بی نظیر
بدون هیچ قید وشرط، بدون استثنا، مطلقا
بیدرنگ، بدون معطلی
[حقوق] رد قطعی (دعوی)، بدون تعیین تاریخ جلسه بعدی
بی چون و چرا، بی شبهه، بی درنگ
بدون فرق گذاری در بین ذکورواناک، بدون تبعی جنسی، اززن ومرد
بدون تردید، حتما، البته، بی ناکامی، بی تخلف
پیوسته، لاینقطع
باز داشت
[ریاضیات] بدون از دست رفتن کلیت
بی شمار، بسیار زیاد، بی حد و حصر