ارام، ملایم، شیرین و مطلوب، نجیب سایر معانی: میانه رو، خوش برخورد، ملایم و آرامبخش (در مقابل دردآور یا قوی یا سوزان)، خوشایند، مطبوع، بی مزه، بی بو و خاصیت، (خوراک) بدون نمک و ادویه [مهندسی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سست، نازک، شکننده، زود گذر، گول خور، نحیف، بی مایه، سست در برابر وسوسه شیطانی سایر معانی: نزار، رنجور، (از نظر اخلاق و اراده) ضعیف، ضعیف النفس، زودشکن، زودآسیب، ظریف، لطیف، کاووس، پاژ، سبد ع ...
پوچ، چرند، تهی، احمق، بی مغز سایر معانی: بی معنی، بی چم، احمقانه، خالی، فضای نامحدود
خنک، بی روح، بی مزه، بی حس، مرده، بی حرکت سایر معانی: ملال آور، چرند، خنک و بی مزه، بی طعم