[عمران و معماری] نقطه پژمردگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] دامنه پژمردگی [آب و خاک] دامنه پژمردگی
(کشاورزی) پژمردگی قارچی (بیماری گیاهی به ویژه در گوجه فرنگی و موز که عامل آن قارچی از جنس fusarium است)
[آب و خاک] نقطه پژمردگی نهایی
پژمردگی آوندی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] پژمردگی گیاه براثر حملۀ عامل بیماری به شبکۀ آوندی
واژههای مصوب فرهنگستان
سستی، خمیدگی، افکندن، افسرده و مایوس شدن، پژمرده شدن، اب از دهان تراوش شدن سایر معانی: (گیاه) خم شدن، خمیده شدن، سرآویختن، سر به زیر افکندن، پلاسیدن، پژمردن، فرو رفتن، سرافکندن، پایین رفتن، ...
افسرده شدن، پژمرده شدن، با چشمان خمار نگریستن، بیمار عشق شدن، با چشمان پر اشتیاق نگاه کردن سایر معانی: ضعیف شدن، بی نشاط شدن، رنجور شدن، علیل شدن، دق کردن، ذله شدن، زار شدن، خمود شدن، رنج کش ...
بر گرداندن، شکستن، منکسر کردن سایر معانی: (نور یا صدا یا گرما) شکستن، بازشکن کردن، انکسار [ریاضیات] تجزیه کردن، شکستن
از کار افتاده، تخمی، تخم دار، بتخم افتاده سایر معانی: فرسوده، عمر خود را کرده، رو به ویرانی، مخروبه، پردانه، پرتخم، دارای تخم بسیار، رسیده (به مرحله ی تخم آوری)، به تخم نشسته، (شیشه) حبابک د ...
خشکیده، چروکیده، پلاسیده سایر معانی: (به ویژه پوست انسان) چروکیده، پرچین و چروک، ورچلسکیده، خشک و پلاسیده، خشک و پلاسیده his grandfather's wizened hands دستهای خشک و چروکیدهی پدربزرگش wizene ...