تمامی، درستی، تمامیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برابری، یگانگی، وحدت، یکتایی، یکی بودن سایر معانی: وحدانیت، همدلی، همزبانی، اتفاق، تشریک مساعی، همانندی، تشابه، یک دیسی [ریاضیات] وحدانیت، یگانگی
گردى، رک گوئى، بى پردگى علوم مهندسى : گردى عمران : نسبت گردى علوم نظامى : از بین بردن موانع جاده [عمران و معماری] گرد گوشگی [زمین شناسی] گردشدگی - شدت سایش یک ذره آواری که توسط تیزی و گوشه ه ...