خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هر وقت اقتضا کند، هر وقت مقتضی باشد
یک بار که بفهمد، همینکه فهمید
[ریاضیات] در صورت امکان
when the cat's away, the mice will playگربه که نیست موش ها بازی می کنند، در غیاب رئیس زیردستانش جولان می دهند
هنگام سختی، محک تجربه، در گیرودار مشکلات
when the going gets tough, the tough get goingارزش انسان ها در هنگام سختی معلوم می شود
(خودمانی) هنگام بحران، وقت سختی
از کجا، از چه رو، که از انجا، چه جا سایر معانی: از آنجایی که، از همان محل که، به همان جایی که، که از آنجا [ریاضیات] از آنجا، که از آن نتیجه می شود
از چه رو؟چگونه است که ؟
هروقت که، هر زمان که
هنگامیکه، هر گاه، هر زمان که، هر وقت که سایر معانی: (برای تاکید - از when قوی تر است) کی، آخر چه هنگام، پس کی، هر وقت، هر هنگام (قدیمی - شاعرانه: wheneer) [ریاضیات] هر جا، هرگاه، اگر ...