اعتبار، نفوذ، اهمیت، قدر، خطر، تقاضا، شان سایر معانی: مهم بودن، کرامندی، مهستی، (مهجور) معنی، فحوا، چم، مفهوم، ابرام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقدار، بزرگی، اندازه، اهمیت، شکوه، قدر، عظمت حجم سایر معانی: (اندازه یا مقدار یا اهمیت) بزرگی، عظمت، سترگی، هنگفتی، کلانی، میزان، مقدار قابل سنجش، (صدا) بلندی، رسایی، نفوذ، مهستی، والایی، (م ...
اهمیت، ضرورت
عمق سایر معانی: گودی، بصیرت کامل، تبحر، زیادی، سنگینی، رسو یا نفوذزیاد