[آمار] برآوردگر رتبه ای کمترین توانهای دوم موزون
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] میانگین وزنی - متوسط وزنی [زمین شناسی] میانگین وزنی [ریاضیات] متوسط وزنه دار، میانگین موزون، متوسط موزون، میانگین وزن دار، واسطه ی وزن دار [آمار] میانگین موزون [آب و خاک] می ...
[ریاضیات] قضیه ی مقدار میانگین وزندار
[ریاضیات] معدل متحرک موزون
[زمین شناسی] نمودار نرمال موزون [آمار] نمودار نرمال موزون
[ریاضیات] طول مسیر وزن دار
[عمران و معماری] روش باقیمانده های وزنی
[نساجی] ابریشم بارداده شده - پارچه ابریشمی با بیش از ده درصد ماده سنگین کننده
[زمین شناسی] تقارن موزون [آمار] تقارن موزون
[عمران و معماری] توزین - وزن کردن [برق و الکترونیک] وزن دادن تنظیم مصنوعی اندازه گیری برای حساب کردن ضرایبی که، در استفاده عادی از ضرب کردن،آنها به نوعی متفاوت با شرایط حساب شده در طول انداز ...
[برق و الکترونیک] میانگین وزنی
[شیمی] ظرف توزین