اب بند، فواره، دستگاه اب رسان سایر معانی: فواره ها و جویبارهای زینتی، آب آذین، منگل، (خودمانی) گریه و زاری، اشک، (سازگان یا سیستم) آبرسانی، سازمان آب شهر، مرکز پالایش و انبار آب شهر [زمین شن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قنات، کانال یا مجرای اب، مجرا سایر معانی: (پلی که روی آن جوی یا لوله ی آبرسانی قرار دارد) جوپل، آبگذر، آبرو، (کالبدشناسی) گذرگاه (کانال یا مجرا برای عبور عصب و رگ و غیره)، جوی یا لوله ی آب ر ...
گریه، هق هق، بغض گریه، گریه کردن سایر معانی: هق هق گریه کردن، نفس نفس زدن و زاریدن، لابیدن، لابه کردن، صدای زاری مانند کردن، گریه کردن و به خواب رفتن، زاری کنان گفتن، بغ گریه، همراه با سکسک ...
(سازگان یا سیستم) آبرسانی، میزان آب در دسترس هر شهر و غیره، ذخیره ی آب، منبع اب، ذخیره اب [عمران و معماری] آبرسانی [زمین شناسی] آبرسانی [آب و خاک] آبرسانی، تامین آب