بامواظبت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مواظبت، دقت
مواظبت سایر معانی: دقت، توجه، سعی
پیش بینی، وثیقه، هوشیاری، احتیاط، ملاحظه، احتیاط کاری، هوشیار کردن، اخطار کردن به سایر معانی: مصلحت اندیشی، دور اندیشی، عاقبت اندیشی، حزم، هشدار دادن، به احتیاط دعوت کردن، حواس جمعی، هشیاری، ...
احتیاط، ژرفی سایر معانی: احتیاط
هوشیار، ملتفت، باخبر، اگاه، وارد، بهوش سایر معانی: آگاه، متوجه، هشیار، ذی شعور، مستشعر، بیدار، تعمدی، عمدی، آگاهانه، محسوس، دانسته، رجوع شود به: self-conscious، واردconscious _پسوند: آگاه [a ...
نظر، رای، احتیاط، بصیرت، صلاحدید، حزم سایر معانی: اختیار، قدرت تصمیم گیری، آزادی عمل، (قدیمی) صواب دید، داوری، دقت، پیرانگری، پرواگری، درایت [فوتبال] تشخیص-صلاحدید [حقوق] صلاحدید، صوابدید، ت ...
بی دقت، غافل، بی توجه، بی اعتنا سایر معانی: سربه هوا، فراموشکار
معنی، عمد، منظور، مرام، نیت، قصد، فکر، مفاد، تصمیم، مصمم سایر معانی: متوجه، خیره، مشتاقانه، شدید، فربود، جدی، پراراده، آهنگیده، هدف، خواسته، مفهوم، آرش، چم، رجوع شود به: intention، (حقوق: وض ...
بدقت سایر معانی: سرگرمانه، جدا، با سعی و کوشش، مشتاقانه، با تصمیم
توجه، با خبری، آگاهی
دارای ویژگی های مادر: مهربان، زاینده، فروردگر، مادرانه، وابسته به مادر، مادروار