نگهدار، نگهبان، سگ نگهبان، سگ پاسبان، سگ چشم سفید سایر معانی: شخص یا گروه مراقب، نگهبانی دادن، نگهبان بودن، سگ پاسبان، سگ خانگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] زمان سنج نگهبان
اگاهی دهنده، مبصر، انگیزنده، گوشیار، دیده بانی کردن سایر معانی: ناصح، پندآموز، هشدار دهنده، هشدارگر، توصیه کننده، مشاور، رایزن، (کلاس درس) مبصر، ارشد کلاس، آژیر، آژیرگر، دستگاه کنترل، واپادگ ...